کجاست مرد عمل
از آدم تا خاتم
عجل الی ظهورک
آمدنش آسان
مرد عمل میخواهد
از آدم تا خاتم
عجل الی ظهورک
آمدنش آسان
مرد عمل میخواهد
روی شعله ها
و
آرزویمان بهشت
حوصله ام سر رفت با خودم گفتم
آمدن تا نیامدن
بودن تا نبودن
خواستن تا نخواستن
فرقش یک نون
آتیش میگرفت خرمن گندم
ایشالا که حالتون خووووووووووب خوووووووووووووبه یک غزل غلط قلوت براتون دارم
ولی دوسسسسسسسسسسست دارم کمکم کنین تا شاعر بشم بازهم ممنون
هرگز نگنجد در خیالم رفتن تو
در خواب و رویا هم ندیدم خفتن تو
برخیز وبنگر این جهان تازه تر را
روییده گلهای قشنگی از تن تو
برلب سکوت کهنه ی نشکفته دارم
جاری شده اینک غزل با گفتن تو
خاکسترت با من لبا لب خنده میکرد
اما نرفت از خاطر دل شستن تو
در آیینه جاری شدن آسان اما
در هر قدم شانه به شانه با تن تو
پائیز ابری را نمی خواهم بگیرم
باران ببارد از شرارت یا که تهمت
آویزه ی گوشم شده از حلقه سیرم
آواره کوی وبیابانت شد این دل
من یک مسافر یک مسافر یک سفیرم
دنیا پرستی عادت دیرینه ی ما است
لبیک حق واجب ولی من یک اسیرم
حس میکنم بوی گلاب وسدر وکافور
من میروم اما نمی خواهم بمیرم
حوصله ام سر رفت با خودم گفتم
آمدن تا نیامدن
بودن تا نبودن
خواستن تا نخواستن
فرقش یک نون
آتیش میگرفت خرمن گندم