دعا

 

 

شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی

 

تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم.

 

تمام شب برای

 

با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم.

 

 

 

[ 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 14:41 ] [ مهدی اسماعیلی ]
[ ]

با تو

 

 

دانی از زندگی چه می خواهم؟

من تو باشم تو پای تا سر تو

زندگی گر هزارباره بود

بار دیگر تو بار دیگرتو...

 

 

 

[ 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 14:41 ] [ مهدی اسماعیلی ]
[ ]

زندگی

 

 

 

 

به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شد...

 

به شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز

 

......................................................................................

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست


زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست


رود دنیا جاریست


زندگی، آبتنی کردن در این رود است


وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده‌ایم


دست ما در کف این رود به دنبال چه می‌گردد؟


هیچ!!!

 

.......................................................................................

 

زندگی درک همین اکنون است


زندگی شوق رسیدن به همان


فردایی است، که نخواهد آمد


تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست


شاید این خنده که امروز، دریغش کردی


آخرین فرصت همراهی با، امید است

 

....................................................................................

 

 

زندگی شاید آن لبخندی‌ست، که دریغش کردیم


زندگی زمزمه پاک حیات‌ست، میان دو سکوت


زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست


لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی‌ست


من دلم می‌خواهد


قدر این خاطره را دریابیم.

 

 

 

 

[ 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 14:41 ] [ مهدی اسماعیلی ]
[ ]

حد و مرز

 

 

 

اینجا در قلب من حد و مرزی

برای حضور تو نیست

به من نگو که چگونه بی تو

زیستن را تمرین کنم

مگر ماهی بیرون از آب

می تواند نفس بکشد؟؟؟

مگر می شود هوا را از

زندگیم برداری و من

زنده بمانم؟؟؟

بگو معنی تمرین چیست؟؟؟

 

 

 

 



بریدن از چه چیز را تمرین کنم؟؟؟

بریدن از خودم را؟؟؟

[ 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 14:41 ] [ مهدی اسماعیلی ]
[ ]

خانه دوست كجاست

خانه دوست كجاست- (سهراب سپهري)

  

در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید و به اگشت
نشان داد سپیداری و گفت
نرسید به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد
در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور و از او می پرسی
خانه دوست کجاست
 

 ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩ ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩  ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩ ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

[ 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 12:38 ] [ مهدی اسماعیلی ]
[ ]

دریای عشق من

 

گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی

اما تو باید خانه ی ما را بلد باشی

یک روز شاید در تب توفان بپیچندت

آن روز باید ! راه صحرا را بلد باشی

 

بندر همیشه لهجه اش گرم و صمیمی نیست

باید سکوت سرد سرما را بلد باشی

یعنی که بعد از آنهمه دلدادگی باید

نامهربانی های دنیا را بلد باشی

 

شاید خودت را خواستی یک روز برگردی

باید مسیر کودکی ها را بلد باشی

یعنی بدانی " مرد در باران " کجا می رفت

یا لااقل تا  " آب - بابا "  را بلد باشی

 

حتی اگر آیینه باشی، پیش این مردم

باید زبان تند حاشا را بلد باشی

وقتی که حتی از دل و جان دوستش داری

باید هزار آیا و اما را بلد باشی

 

من ساده ام نه؟ ساده یعنی چه؟... نمی دانم

اما تو باید سادگی ها را بلد باشی

یعنی ببینی و نبینی!...بشنوی اما...

یعنی... زبان اهل دنیا را بلد باشی

 

چشمان تو جایی است بین خواب و بیداری

باید تو مرز خواب و روًیا را بلد باشی

بانوی شرجی! خوب من! خاتون بی خلخال!

باید زبان حال دریا را بلد باشی

 

شیراز رنگ خیس چشمت را نمی فهمد

ای کاش رسم این طرف ها را بلد باشی

دیروز- یادت هست- از امروز می گفتم

امروز می گویم که فردا را بلد باشی

 

گفتی :" وجود ما معمایی است...." می دانم

اما تو باید این معما را بلد باشی

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

[ 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 12:38 ] [ مهدی اسماعیلی ]
[ ]

عشق يعني چه؟

عشق يعني چه؟

          
از بهار پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت تازه شکفته ام نمي دانم


از تابستان پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت فعلا در گرماي وجودش غرقم نمي دانم


از پاييز پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت در هزار رنگ ان باخته ام نمي دانم


از زمستان پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت سرد است و بي رنگ


از مادرپرسيدم عشق يعني چه؟ گفت يعني هرکه در اين خانه است


از پدر پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت يعني تو


از خواهر پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت هنوز به ان نرسيدم


شبي از ماه پرسيدم عشق يعني چه؟ شرمگين و خجل خود را در اغوش اسمان پنهان کرد


شبي ديگر از ماه پرسيدم عشق يعني چه؟ ماه با چهره اي باز و خندان گفت يعني مهتاب

.

.

.

عشق يعني چه؟ ..............

  

            

[ 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 12:38 ] [ مهدی اسماعیلی ]
[ ]

پاییز عشق

autumn شانه هایت چه غریبانه می لرزد

باران از راه رسید _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

عشق را دوباره در مزرعه خالی تنم پروراند

زندگی را در آسمان چشمانش حس کردم

ناگهان

پاییز عشقم از راه رسید

آری رفت

ولی هنوز قلبم برای اوست...

 

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

[ 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 12:38 ] [ مهدی اسماعیلی ]
[ ]

دستور زبان عشق

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩


دست عشق از دامن دل دور باد!

می‌توان آیا به دل دستور داد؟


می‌توان آیا به دریا حكم كرد
كه دلت را یادی از ساحل مباد؟


موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟


آنكه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد


خوب می‌دانست تیغ تیز را
در كف مستی نمی‌بایست داد



(قيصر امين پور)

[ 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 12:38 ] [ مهدی اسماعیلی ]
[ ]

مي خواهم

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

مي خواهم عشق را بنويسم اما چگونه؟

مي خواهم عشق را بخوانم اما با كدام احساس

مي خواهم عشق را با سلام،وداع گويم ولي

ولي اين زندگيست كه از عشق اثر مي پذيرد ،

اين عشق است كه سلام را مي آفريند

مي توان زندگي را به تلالؤ عشق رنگين ساخت اما با كدامين رنگ؟

رنگي كه سياهي نفرت را در خود محو كند ، رنگي كه بوي عشق بدهد رنگي كه...!

[ 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 12:38 ] [ مهدی اسماعیلی ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 13 صفحه بعد