درد عشق
سلام خدمت دوستان عزیز وبا حوصله امروزا شعر گفتن برام سخت شده به دلشوره های زیر خاکیم چشمکی زدم شاید قلقلکم بدن یک شعر نو بگم اما نشد که ن... یکی شون یک چشمکی زد به دلم نشست اینجا براتون گذاشتم نظر شما برام ارزش داره تا شاید شاعر بشم
درد عشق
در حریم دلبران صحبت بیگانه نبود
جز صفا وکرم یار دراین خانه نبود
هرچه گفتیم وشنیدیم زپیمانه عشق
به جز احوال گل و نغمه مستانه نبود
شمع شرمنده شدازشعله افروخته اش
تا سحر در براو یک پر پروانه نبود
دربيابان مشق نام لیلیش مجنون کرد
شد به صحرادر بدرهمتای دردانه نبود
عشق شیرین قوت فرهاد شد تا کوه کند
چون بنا کرد بیستون را برسرش سایه نبود
خانه عشق بسوزد که سوخت خانه من
که دراین خانه مرا همدم وهم دانه نبود
نظرات شما عزیزان: